گزیده سخنان حضرت آقا آیت الله الغطمی بهجت (س) در باب برخی مسائل سیاسی کفار
گزیده سخنان حضرت آقا آیت الله الغطمی بهجت (س) در باب برخی مسائل سیاسی کفار
راضى نشديم كه آن چه خدا مى خواهد اجرا شود
كفار مى خواهند جنگ ميان مسلمان ها ادامه داشته باشد تا بازار اسلحه فروشى آن ها از طرفين رايج باشد و اسلحه هاى انبار شده را براى رفع احتياج خودشان بفروشند و اسلحه هاى كامل تر و مدرن تر بسازند. عمدا اختلاف و جنگ و درگيرى راه مى اندازند، بعد مى آيند و ادّعا مى كنند كه مى خواهيم شما را آشتى دهيم. خوب مى دانند كه چه پيشنهادى به هر دو طرف بكنند، تا راضى شوند.
اگر حساب كنيم، مى بينيم تمام گرفتارى هايى كه بر سر مسلمان ها از دست كفار مى آيد، از دست خودمان است.
زيرا از روز اوّل بعد از رحلت پيامبراسلام ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ بلكه در زمان خود آن حضرت راضى نشديم كه آن چه خدا مى خواهد اجرا گردد.
در آن صحيفه اى كه عدّه اى نوشته و امضا كرده بودند، آمده بود كه وقتى حضرت رسول ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ وفات كرد، خليفه تعيين نكرد.و صحيفه را نزد ابوعبيده به امانت گذاشته بودند. آيا چنين امتى رستگار مى شوند؟!
واقعه ى سيّدالشهدا ـ عليه السّلام ـ به حسب ظاهر سخت نشد، زيرا همه در يك روز اتّفاق افتاد؛ ولى مگر ابن زبير كار را به اين آسانى تمام كرد و خليفه ى سوم هم آن طور! عبدالرّحمن بن عوف كه اساس روى كار آمدن عثمان را فراهم كرد، از او دست كشيد و وقتى كه عثمان به عيادتش آمد، روى خود را از او برگرداند. معاويه به عثمان پيشنهاد داد كه على ـ عليه السّلام ـ و طلحه و زبير را بكش!
تعجب اين كه تمام خرابى اوضاع مسلمانان بادست خود مسلمانان صدراسلام بود. هنوز پيغمبر ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ از دار دنيا نرفته بود كه بزرگان اسلام و پيرمردها و مشايخ اصحاب پيغمبر ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ كه حضرت امير ـ عليه السّلام ـ در نزد آن ها جوان بود ادّعا كردند كه حضرت رسول ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ كسى را تعيين ننموده و خودشان خليفه تعيين كردند، و اعجب از همه اين كه بيشتر مسلمان ها حالا هم مى گويند:
آن ها كار خوبى كردند و راه خوبى را پيش گرفتند، رَضِىَ اللّه عَنْهُمْ جَميعا؛ بااين كه آن همه ظلم ها و جنايت ها و غارت ها و قتل ها از بنى اميّه و بنى مروان و... را نسبت به اهل بيت و خاندان رسالت ـ عليهم السّلام ـ ديدند!
اين گونه استادند و تبليغات اثر میكند
كفّار خودشان كارخانجات بمب سازى و مواد شيميايى را اداره مى كنند و به كار مى گيرند.
اگر در اختيار دولتهاى كوچك بگذارند، بايد به كارگيرى آنها زير نظر و به اجازه و رضاى آنها باشد. امروزه(در جنگ عراق عليه ايران ) كه شهرها بمبباران، و مواد و گازهاى مسموم كننده ى شيميايى از طرف عراق پرتاب مى شود و سازمان ملل ساكت است و حاضر نيست آن را محكوم كند، معلوم مى شود خودشان داخل معركه اند.
تمام فسادها به خود آنها منتهى مى شود، اگر ادامه ى جنگ و درگيرى و خونريزى را نخواهند، كافى است يك روز اسلحه ندهند، كم كم تنزّل مى كند و جنگ خاتمه مى يابد. دلاّل هاى بين المللى اسلحه و سرمايه داران بزرگ با هم متّحد مى شوند و تبانى مى كنند براى اغفال اشخاص و درس مى دهند و كلاس و دوره مى گذرانند و درس مى خوانند كه چه طور دروغ بگويند و...!
معاويه خواست به رييس يكى از طوايف شام بفهماند كه على ـ عليه السّلام ـ عثمان را كشته است. وى گفت:
بروم فكر و تأمّل كنم.
همين كه رفت، عدّه اى را با فواصل مختلف نزد او فرستاد تا شهادت دهند كه ما تحقيق كرده ايم و معلوم شد كه على عثمان را كشته است. تا بالاخره وى شهادت آنها را باور كرد و به معاويه گفت: فحص كردم و نزد من نيز ثابت شد كه على، عثمان را كشته است، لذا نزد معاويه آمد و گفت: اگر براى انتقام خون عثمان با على نجنگى ما با تو مى جنگيم.
بله، اين گونه استادند و تبليغات اثر میكند كه بعد از گذشت سالهاى متمادى از مرگ عثمان و فراموش كردن ماجرا، به اين صورت معاويه اهل شام را اغفال و بر عليه اميرالمؤمنين ـ عليه السّلام ـ تحريك كرد.
شيوه ى تسلّط كفّار بر اوضاع مسلمانها
برادرى نكردن مسلمانان با كفار سبب عزت اسلام و مسلمانها در دنيا و آخرتشان است.
در غير اين صورت، آنها آقا بالاسر ما مى شوند و ما را اغفال و مغلوب خود نموده و با مال خودمان ما را به استعباد و نوكرى مى كشانند؛ زيرا آنها با مال و ثروت خودمان، معادن و منابع ما را كشف مى كنند، و در استخراج آن ما را به نوكرى و عملگى مى گيرند، و براى حمل آن از نيروى انسانى ما استفاده مى كنند، و در نهايت اصل بار و حمل را براى خودشان بر مى دارند و مى برند!
مسلمانها چه قدر غافلند كه دنياى خود را هم نمى خواهند. كفّار به آنها رشوه مى دهند و صدها برابر آن را از آنها پس مى گيرند. البتّه به هر كس رشوه نمى دهند، بلكه به رؤسا و شخصيّتهاى سياسى و ملّى رشوه مى دهند تا آسان بتوانند بر اوضاع ملت و مملكت مسلط شوند. بدين ترتيب براى رشوه خوارى حتّى دنياى خود را مى بازيم!
انگليس براى تسلّط به اوضاع عراق هزار ليره براى آقا سيّد محمّد كاظم يزدى ـ رحمه اللّه ـ فرستاد، ايشان جواب داد: ما شخصيّت را بر پول ترجيح مى دهيم. شخصيت دينى مانع از پول گرفتن است.
بين دو فرقه از مسلمانان جنگ مى اندازند، تا بر هر دو غلبه كنند!
دشمنان اسلام درگيرى بين اهل اسلام را غنيمت مى شمارند، جنگ بين اَخَوَيْن مى اندازند تا بر هر دو غالب شوند. بين شيعه و سنى جنگ مى اندازند، تا بر هر دو غلبه كنند! بعضى را معذور نمى دانيم كه عالِما عامِدا عليه دين و متديّنان اقدام مىكنند، به خدا پناه مىبريم از «شُرُورِ أَنْفُسِنا وَ شُرُورِ النّاس»؛ (خودمان و شرور مردم) از امحاء و نابودى و پاگذاشتن بر روى حق!
يكى از نمونه هاى ايجاد نزاع بين برادران دينى اين بود كه درباره ى مامقانى(مرحوم آيت اللّه شيخ عبداللّه مامقانى، صاحب «تنقيح المقال». ) كه در زهد و تقوى ضرب المثل بود، مى گفتند: به اين اميرالمؤمنين قسم، او فاسق است!
خطر اختلاط مسلمانان با كفار
به ما گفتند با كفار اختلاط و اتّحاد و هوهويّت پيدا نكنيد:
«لاَ تَتَّخِذُواْ الْكَـفِرِينَ أَوْلِيَآءَ» كفار را دوست خود نگيريد. (1).
ولى ما با آن ها اختلاط پيدا كرديم و آن ها اول دين ما را گرفتند كه دنيا به ما بدهند، و بعد دنيا را هم از ما گرفتند. بين ما مسلمان ها و كفار سدّ آهنين بود، چطور شد كه اين سدّ را شكستند! آن ها براى تسلط بر بلاد اسلامى اين گونه تبليغ نمودندكه انبيا ـ عليهم السّلام ـ آمدند تا شما را از دنيا دور كنند، ولى ما براى شما وسايل راحتى (لوازم ماشينى، هواپيما و...) آورده ايم.
كفّار به ما گفتند: كار كنيد و مزد بگيريد و مقايسه كنيد كه آيا حالا راحتيد يا در گذشته. بدين ترتيب با اشتغال و پول فراوان، ما را سرگرم و مشغول كردند، ولى مال وثروت براى چه و براى كه؟ استعمارگران، در كشورهاى اسلامى كارى كردند كه پسران و دختران ما از فرمان خدا سرپيچى كنند و خارج از تحت اختيار پدران در كافه ها و سينماها باشند، و دولت ها و ادارات گرفتار اختلافات شديد و درگيرى بر سر تقسيم اموال و... شوند.
كفّار انگيزه ى بسيار قوى بر تسخير بلاد مسلمان ها داشتند، زيرا مى خواستند تا آن ها را عبد ذليل خود بكنند! چه كنيم؟ آيا راه چاره اى براى نجات از سلطه و شرّ آن ها وجود دارد؟
مى دانيم كه اساس كارشان در تسخير و تسلّط بر ما، رشوه دادن است، آيا ممكن است مسلمان ها تطميع و رشوه دشمنان را قبول نكنند و از اين راه مغلوب نشوند؟ با اين كه اين عمل اختيارى آن ها است؟
آرى، با رشوه، رؤساى مسلمان ها را استعباد مى كنند. لذا نبايد كارى كنيم كه فريب بخوريم، تا با توسّل به رشوه كار ما را بسازند.
هيچ چيز ديگر به اندازه ى رشوه در نفوذ و سيطره ى آن ها بر ما كارگر نيست. آن ها به دست ما مسلمانان بر ما مسلّط مى شوند. كار اميرالمؤمنين ـ عليه السّلام ـ را هم با رشوه تمام كردند؛ زيرا، معاويه به پسر عثمان گفت: هرگاه خاطر جمع شدى كه پيروز مى شوى، اگر عقب نشينى كنى خراسان مال تو است، بالاخره خراسان را به پسر عثمان داد.
گفت: خراسان را چه كنم؟! به او پاسخ داد: نان خانه ى تو است.
تا اين كه وقتى معاويه از نزد او بيرون مى آمد، اشعارى مى خواند كه مضمون آن اين بود كه آن چه مى خواستم داد، بلكه بالاتر از آن هم داد.
روان كه آن جا بود، ناراحت شد و گفت: همه را مى خرند، ولى كسى نيست ما را بخرد! معاويه جواب داد:
«إِنَّما يُشْتَرى لَكَ.»(1) براى تو خريدارى مى شود.
يعنى تو از مايى. با اين كلام مروان را شاد كرد، بدون اين كه چيزى به او بدهد. البته سرانجام فدك به آن وسعت را كه به نظر خودشان(2) براى عموم مسلمان ها است، به مروان بخشيد. و هم چنان در دست آل مروان بود، تا اين كه عمر بن عبدالعزيز برگرداند.
در واقع، مطالبه ى فدك، مراد اصلى اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ نبود، بلكه مسمّى مراد بود، يعنى اين كه حقّ را به اهلش بدهيد.
سودمند نبودن صلاح حكومت در صورت عدم اصلاح افراد جامعه
صلاح حكومت، بدون اصلاح افراد جامعه سودمند نيست و هم چنين بر عكس؛ زيرا اگر افراد اصلاح شوند، و حكومت بد و غيرصالح باشد، آن ها فقط در باطن خوبند هر چند اظهار نمى كنند؛ و اگر حكومت هم مُصلِح باشد، افراد صالح واقعى كه در ظاهر و باطن صالحند، آزاد و راحت خواهند بود؛اما اگر افراد جامعه در باطن اصلاح نشده باشند و فقط ظاهرسازى كرده و صالح نما باشند و تنها حكومت صالح واقعى باشد، تا وقتى كه حكومت ناظر اعمال آنان باشد، اظهار صلاح مى كنند، ولى همين كه دولت از طرفى گرفتار درگيرى شد و يا توجّه او به جاى ديگر مشغول شد، همين افراد صالح نما از گرفتارى دولت سوء استفاده كرده و افساد و خراب كارى مى كنند و به نظام و حكومت صالح ضربه مى زنند و يا كم كارى و كارشكنى مى نمايند و...
منبع سایت حضرت آقا سلام الله علیه
مرجع عشق سلام الله علیه